خشونت به شکلی که هرگز دیده نشد

کد بلاگ : #195
تاریخ انتشار : شنبه, 26 مرداد 1392 12:22
آن روزها با همه وجود باور داشتم زن در مقام مادر، هیچ وظیفه­ای مهمتر از بودن با کودک ندارد !!


خشونت به شکلی که هرگز دیده نشد

چند سالی گذشته است، از آن هنگام که در جریان مشاوره تلفنی شکوه­های زنی را شنیدم که برایم عجیب و تازه می­نمود. راستش، آن موقع با نگاهی صددرصد  برگرفته شده از مطالعات و تجربیاتم، تلاش کردم به او این باور را بدهم که وظیفه­ای مهم­تر از مادر بودن ندارد.

این اعتقاد، بارها و بارها در سخنرانی­ها و آموزش­­هایم نیز به زبان آمد.

آن روزها با همه وجود باور داشتم زن در مقام مادر، هیچ وظیفه­ای مهمتر از بودن با کودک ندارد !!

این اعتقاد پر رنگ، از مطالعات وسواس گونه من در مورد دوران کودکی نشأت می­گرفت. خوانده بودم، ریشه 72 نوع اختلال روانپزشکی زیر سن 2 سالگی است. خوانده بودم، کودک در فاصله سنی 0 تا 2 سالگی، جدایی از مادر را مساوی با مرگ او قلمداد می­کند. و خواندم که غفلت به عنوان یکی از مصادیق کودک آزاری، ریشه دردناک­ترین نوع از انواع اختلالات روانپزشکی است و نه تنها خودم که بارها و بارها در درمانها­یم، رد پا و سایه تلخ دوران کودکی را در اختلالات روانی- رفتاری مراجعین مشاهده کرده و رنج کشیدم. به نظرم خوانده­ها و تجربیات درمانی­ام، کافی بود تا بیندیشم " یا نباید مادر شد، یا اگر مادر شدی، باید با کودک بمانی!"

بی­شک، پذیرفتن نقش والد برای هر زنی اضطراب بر انگیز و دلهره آور است، اما گویی باور کردن و کنار آمدن با این نقش برای زنان فعال اجتماعی نه تنها هراس، که تلخی و ناکامی به همراه خواهد داشت.

روزها و روزها، سئوالی در ذهنم تکرار می­شد و آن اینکه، چرا زنان فعال اجتماعی (به خصوص زنان امروز) از مادر شدن پرهیز کرده  و عمیقاً نگران پذیرفتن این نقش هستند؟!

در جستجوی پاسخ، مدتی به پرس و جوی علمی در میان زنان فعالی که فرزند داشتند، پرداختم و به راحتی از میان گفته­های پراکنده­شان، پاسخ سئوالاتم را یافتم.

درد مشترک آنها، از خشونتی پنهان سخن می­گفت و آن اینکه ظاهراً به ماجرای جرم دوم بودن زن، جرم مادر بودن نیز افزوده شده است.

جرم دوم بودن هنوز بر جای مانده است که محکومیتی دیگر برای این دومی، به جرم مادر بودن صادر می­شود، با این تفاوت که این محکومیت اخیر، خود سرآغاز خشونت­هایی از جنس کودک آزاری خواهد بود.

سالیانی دور به این باور رسانده بودنمان که از آنجا که زن هستی و ضعیف، جایی در فعالیت­ها و مشاغل اجتماعی نداری!!

داشتم این باور را به دست فراموشی می­سپردم که تلاش برای پذیرش یک باور جدید آغاز شد و من باور کردم اگر مادر شدم، جایی در فعالیت­های اجتماعی نخواهم داشت.

ظاهراً، جرم زن بودن پایان ندارد و هر با شکلی جدید به خود می­گیرد.

از بسیاری از زنان نمونه پژوهشم، شنیدم به محض اینکه همکاران و مدیرانشان متوجه شدند بار دارند، با کوهی از اضطرابهای جدید مواجه گشته­اند و گاه حتی در همان اوایل بارداری، نیرویی جایگزینشان شده است!

برخی دیگر عنوان می­کردند که توسط هیچ کس برای سپردن کار جدی گرفته نمی­شدیم. زنی می­گفت به محض مواجهه با این دست واکنش­ها تصمیم گرفتم کودکم را سقط کنم و زنی دیگر با شروع کنار زده شدنش از عرصه اجتماع به جرم مادر شدن، عمیقاً افسرده شده بود.

جالب است این توجیه همگان که باید مراعات زن حامله را کرد (نمی­توانم بفهمم در این شرایط طرد و پرت کردنش به بیرون فعالیت­های اجتماعی چگونه مراقبتی است؟!) آری، در این دست مراعات­های عامیانه جسم و جنینش را می پاییم تا مبادا آسیبی ببیند اما گویی این بار هم چون همیشه آسیب­های روانی را به راحتی نادیده گرفته و توجیه می­کنیم. در جریان این به اصطلاح مواظبت­ها به زن احساسات کشنده­ای دال بر ناتوانی، ضعف و ناکامی­های شغلی- تحصیلی هدیه می­کنیم.

گاه با او چنان رفتار می­کنیم که گویی قرار است تا ابد بایگانی شود. عجیب و شگفت انگیز اینکه عوامانه حتی حق تفکر، اندیشیدن، تصمیم گیری و برنامه ریزی را از او می­گیریم مبادا آسیبی ببیند غیر قابل جبران!!!

در این هیاهوی محروم شدن، شاید کمتر کسی بتواند عمق اضطراب­هایی را که این مادر نوپا تحمل خواهد کرد، تصور کند.

از همین ثانیه ­هاست که به تدریج کودک آزاری آغاز خواهد شد.

بی­شک زنانی که تا قبل از مادر شدن به عنوان صاحبان اندیشه در برنامه ریزی­ها و فعالیت­های اجتماعی مشارکت داشته­اند، چنانچه به علت مادر شدن از فعال اجتماعی بودن محروم شوند، به تدریج علاوه بر

اضطراب­ها و تنش­هایی که در این دوران به علت اینگونه بازخوردها تحمل خواهند کرد، ناخودآگاه آمادگی خود را برای والد شدن از دست خواهند داد و با احساسی غریب نسبت به کودک، از او که ظاهراًٍ تنها دلیل محرومیت­های اجتماعی آنان به نظر می­رسد، خسته و کلافه شده و پس از زایمان مستعد افسردگی پس از زایمان خواهند شد.

تحقیقات گواه بر آن است که کودکان مادران افسرده با تجربه احساس عدم پذیرش توسط مادر به علت وجود هذیان انتساب مستعد ابتلاء به اختلالات روانپزشکی در بزرگسالی خواهند بود. از سویی گروه دیگری از مادران که در صددند اثبات کنند هیچ تغییری در شرایط آنان به وجود نیامده و آنان همچنان پویا و توانمندند، در دوران بارداری، خود و کودک را تحت فشارهای مختلف جسمی- روانی قرار داده و غالباً بلافاصله پس از زایمان کودک بیچاره را به پرستار یا مهد سپرده و راهی اجتماع می­شوند و اینگونه است که کودک آزاری از جنس غفلت، آغاز می­گردد.

به راستی چه باید کرد؟

می­توانم باز از همان توصیه­های ناچارانه همیشگی­ام به زنان آسیب دیده و خشونت دیده استفاده کنم و بگویم، نقش­های جنسیتی­تان را با افتخار و آغوش باز پذیرا باشید. یا باز هم مطابق تکه کلام قانع کننده بزرگترها بگویم، نمی­شود که بدون اولاد ماند، پس تحمل کنید و مادر شوید و باز هم همان مکانیسم همیشگی تحمل!!!

با خود گفتم تفکرات ما زاییده تربیت­های خانوادگی و اجتماعی ماست و تا والدین ما اینگونه اندیشیده­اند که زن، جایش در خانه است و مهمترین وظیفه­اش همسرداری و کودک داری است....

ظاهراً چاره­ای جز تسلیم نیست، ما هم تسلیم می­شویم و خشونت­هایی از این دست پنهان را به نظاره خواهیم نشست. بدین امید که روزی فرزندانی با تفکراتی متفاوت تربیت کنیم، شاید آنان بتوانند میان والد شدن و اجتماعی بودن تفاهمی برقرار کنند.

--------------------------------------------------

لیلا بهنام



 مرکز مشاوره رها :: 404
404 Not Found!  
متاسفانه صفحه درخواستی شما موجود نمیباشد
لطفا آدرس اگر آدرس صفحه را خودتان وارد کرده اید نسبت به حروف و بزرگ و کوچک بودن آنها دقت نمایید. در غیر در داخل منو های سایت و یا از طریق جستجو به دنبال صفحه درخواستی خود بگردید.

بازگشت به صفحه قبلی | صفحه اصلی سایت